۱۳۸۷ مرداد ۵, شنبه

دکترای غیبت !

سارا از غیبت کردن متنفر بود و از غیبت پارتی ها گریزان ، همه دوستاش میگفتند که او آدم اجتماعیی نیست و با دوستاش نمیجوشه! ، آخه سارا وقتی در محیطی قرار میگرفت که پشت سر کسی حرفی زده میشد یا سکوت اختیارمیکرد یا موضو ع حرف رو عوض میکرد و یابه دنبال صفت خوبی در شخص غیبت شونده میگشت تا با مطرح کردن اون موضوع صحبت رو به نفع او تغییر بده. سارا توی محیطی بزرگ شده بود که همیشه در اون به جای حرف زدن در مورد افراد ، در مورد "وقایع" و "ایده ها" صحبت میشد . او همیشه این حرف پدرش رو آویزه گوشش کرده بود که " حرف زدن پشت سرآدمها چند بدی داره ، اول اون که به حس حسادت و خود خواهی آدم خوراک میرسونه و اونها رو چاق تر میکنه ، دوم اون که وقت آدم رو طلف میکنه و عملا بعد از یک جلسه غیبت هیچ چیز غیر از یک احساس بد گیر ما نمیاد ، و از همه بد تر اون که ذهنیت افراد رو نسبت به یک شخص خاص خراب میکنه وشنونده در مورد اون شخص بدون این که حتی او رو دیده باشه احساس بدی پیدا میکنه " سارا در طی سی سال گذشته که به نوعی وارد اجتماع بزرگسالان شده بود دوستان خیلی زیادی نداشت چرا که اطرافیان او در جمعی که سارا شرکت داشت احساس راحتی نمیکردند و مجبور بودند در مواردی زیپ دهان خودشون رو بکشند.
چقدر خوب میشه آدم چند تا دوست مثل سارا داشته باشه تا با حضور او از پشت سر دیگران حرف زدن احساس شرم بکنه و به جای طلف کردن وقت خودش به کار های مفیدش برسه. حتما همه ما هر روزه به کسانی برمیخوریم که از کمبود وقت و گرفتاریهای روزمره گله میکنند ولی روزانه ساعتها پای تلفن به حرف زدن در مورد دیگران مشغولند. از همین امروز حساب کنید که چقدر از وقت خودتون رو طی یک هفته صرف غیبت کردن کرده اید ؟ یک حساب سر انگشتی برای یک آدم که روزی یک ساعت از وقت غیر قابل بازگشت خودش رو به این کار اختصاص میده نشون خواهد داد که او طی بیست سال نزدیک به هشت هزار ساعت وقت خودش رو در این راه طلف کرده !! شاید باور نکنید اگر بشنوید که یک دانشجو از وقتی وارد دانشگاه میشه تا وقتی مدرک دکتراش رو بگیره تقریبا همین مقدار وقت برای کلاسهاش میزاره !! 
فکر میکنم خیلی از ماه ا تا حالا دو سه تا دکترای غیبت گرفته باشیم و خودمون خبر نداریم !! 

هیچ نظری موجود نیست: