۱۳۸۷ مرداد ۹, چهارشنبه

سیگار در استرالیا

قوانین جدید در رابطه با «سیگار »
این روز ها نُقل مجلس اصحاب رسانه
هاست ، بر اساس این قوانین جدید
کلیه فروشگاهها ی زنجیره ای تا شش
ماه آینده باید بخش فروش سیگار
خود را از جلوی چشمهای مشتری
ها جمع کنند و عملا یک مشتری
نباید در یک سوپر مارکت بتواند یک
پاکت سیگار را ببیند ! ، در همین
راستا دولت به فروشگاههای کوچک
تر یک سال وقت داده است که همین
اقدام را انجام دهند . عرضه سیگار از
طریق دستگاههای اتوماتیک فروش
سیگار ) VENDOR MACHINS ( به
کلوپهای تفریحی محدود خواهد شد
و تازه برای خرید از این دستگاهها هم
به جای پول معمولی تنها میتوان از
ژتونهای مخصوص استفاده کرد .
از همه جالب تر آن که از این پس
کشیدن سیگار در اتومبیل در حضور
بچه های کمتر از 16 سال ممنوع
خواهد بود و هر نوع تبلیغات سیگار و
دسترسی به سیگار به شکل گشترده
تری محدود خواهد شد . به شکل
کلی هدف آن است که جوانان ما هر
چه کمتر پاکتهای براق سیگار را در
تیر رس دید خود بیابند .
این قوانین شاید برای جوامع
مهاجری که از کشورهای در حال
توسعه و یا عقب مانده به استرالیا
آمد اند مشکلات بیشتری را ایجاد
کند چرا که این افراد در کشورهای
زادگاهشان هرگز با قوانین ضد سیگار
مواجه نبوده اند . حتما شما هم مانند
من وقتی به ایران ویا افغانستان و یا
یکی از کشورهای منطقه خاور میانه
و یا خاور دور سفر میکنید متوجه این
تفاوت میشوید که مردم بدون هیچ
ملاحظه ای در معابر عمومی و حتی
سر بسته سیگار خود را دود میکنند
و حتی خیلی تعجب نخواهید کرد
که اگر راننده یک تاکسی در حالی که
شما را سوار کرده است سیگار خود
را آتش کند !
مطمئنا چنین قوانینی و یا افزایش
مالیات بر سیگار میتواند عکس
العمل منفی «سیگاری ها » را در
بر داشته باشد . ولی نکنه ای را که
میخواهیم به آن در اینجا اشاره کنیم
آن است که کشیدن سیگار در جامعه
استرالیا یک مسئله شخصی محسوب
نمیشود .
از نظر دولت نیوساوت ولز یک فرد
سیگاری حق ندارد سلامت دیگران را
در معرض سموم منتشره توسط دود
سیگار قرار دهد . این موضوع در مورد
بچه ها و نوجوانان کمتر از 16 سال
با قوانین سخت تری مواجه خواهد
بود . از نظر دولت استارلیا یک فرد
سیگاری از نظر سلامت جسمی در
کل، بار بیشتری را به سیستم مدیکر
)بیمه رایگان بهداشت ( تحمیل
میکند و منطقی به نظر میرسد که
این «بار » از طریق مالیات بیشتر بر
هر پاکت سیگار جبران شود .
خوشبختانه در میان فروشگاههای
ایرانی و افغانی فروشگاههایی هستند
که عطای سود حاصل از فروش
سیگار را به لقای آن بخشیده و از
فروش سیگار در فروشگاه خود خود
داری میکنند . به امید روزی که
همه هموطنان ما به مسئله ترک
سیگار به عنوان یک سرمایه گذاری
برای آینده خود و فرزندان خود نگاه
کنند . و در فرصت باقی مانده تا روزی
که فروش سیگار به کلی ممنوع و یا
کشیدن آن حتی در منزل شخصی
هم شامل قوانین خاصی شود، به فکر
برنامه ریزی برای ترک آن باشند .
در این جا باید به این نکته اشاره
کنیم که به علت عدم اعتمادی که
همواره بین ما و دولتهای حاکم
سرزمینهایمان وجود داشته و دارد،
بعضی از ما تسبت به هر قانونی که
در مجلس استرالیا به تصویب میرسد
واکنش منفی نشان میدهیم . به
نظر صاحب این قلم هر قانونی ،با
هر نیتی، سلامت جامعه را بیشتر
و بیشتر زیر چتر حمایتی خود قرار
دهد ، در دراز مدت به نفع همه مردم
خواهد بود .
فکر نمیکنم هیچ یک از هموطنانی
که به کشیدن سیگار عادت کرده اند
دوست داشته باشند که روزی سیگار
را لای انگشتان فرزند خود ببینند .
!

۱۳۸۷ مرداد ۵, شنبه

دکترای غیبت !

سارا از غیبت کردن متنفر بود و از غیبت پارتی ها گریزان ، همه دوستاش میگفتند که او آدم اجتماعیی نیست و با دوستاش نمیجوشه! ، آخه سارا وقتی در محیطی قرار میگرفت که پشت سر کسی حرفی زده میشد یا سکوت اختیارمیکرد یا موضو ع حرف رو عوض میکرد و یابه دنبال صفت خوبی در شخص غیبت شونده میگشت تا با مطرح کردن اون موضوع صحبت رو به نفع او تغییر بده. سارا توی محیطی بزرگ شده بود که همیشه در اون به جای حرف زدن در مورد افراد ، در مورد "وقایع" و "ایده ها" صحبت میشد . او همیشه این حرف پدرش رو آویزه گوشش کرده بود که " حرف زدن پشت سرآدمها چند بدی داره ، اول اون که به حس حسادت و خود خواهی آدم خوراک میرسونه و اونها رو چاق تر میکنه ، دوم اون که وقت آدم رو طلف میکنه و عملا بعد از یک جلسه غیبت هیچ چیز غیر از یک احساس بد گیر ما نمیاد ، و از همه بد تر اون که ذهنیت افراد رو نسبت به یک شخص خاص خراب میکنه وشنونده در مورد اون شخص بدون این که حتی او رو دیده باشه احساس بدی پیدا میکنه " سارا در طی سی سال گذشته که به نوعی وارد اجتماع بزرگسالان شده بود دوستان خیلی زیادی نداشت چرا که اطرافیان او در جمعی که سارا شرکت داشت احساس راحتی نمیکردند و مجبور بودند در مواردی زیپ دهان خودشون رو بکشند.
چقدر خوب میشه آدم چند تا دوست مثل سارا داشته باشه تا با حضور او از پشت سر دیگران حرف زدن احساس شرم بکنه و به جای طلف کردن وقت خودش به کار های مفیدش برسه. حتما همه ما هر روزه به کسانی برمیخوریم که از کمبود وقت و گرفتاریهای روزمره گله میکنند ولی روزانه ساعتها پای تلفن به حرف زدن در مورد دیگران مشغولند. از همین امروز حساب کنید که چقدر از وقت خودتون رو طی یک هفته صرف غیبت کردن کرده اید ؟ یک حساب سر انگشتی برای یک آدم که روزی یک ساعت از وقت غیر قابل بازگشت خودش رو به این کار اختصاص میده نشون خواهد داد که او طی بیست سال نزدیک به هشت هزار ساعت وقت خودش رو در این راه طلف کرده !! شاید باور نکنید اگر بشنوید که یک دانشجو از وقتی وارد دانشگاه میشه تا وقتی مدرک دکتراش رو بگیره تقریبا همین مقدار وقت برای کلاسهاش میزاره !! 
فکر میکنم خیلی از ماه ا تا حالا دو سه تا دکترای غیبت گرفته باشیم و خودمون خبر نداریم !! 

۱۳۸۷ مرداد ۳, پنجشنبه

گزارش برنامه گروه کامکارها در سیدنی


گزارش برنامه گروه کامکارها در سیدنی 
کاری که «عقل آفرین میزندش»
وحید گواهی سیدنی
اگر موسیقی را « علم ترکیب اصوات و هنر تنظیم و تزئین و عرضه آنها به نحوی که برای طبع انسان خوشایند باشد » (1) بنامیم آنچه یکشنبه 20 جولای روی صحنه سالن ENMORE اتفاق افتاد، بدون شک نوع تکامل یافته موسیقی بود .


کامکاران فقط تعدادی نوازنده نبودند که برای به رخ کشیدن توانایی هایشان هزاران کیلومتر دور از وطن هموطنانشان را به وجد بیاویند ، کامکاران بدون شک کمال هماهنگی و خلاقیت را در کنار یکدیگر به نمایش گذاشتند .
نمیدانم آیا هارمونی منحصر به فردی که در روی صحنه از این خانواده تراوش کرد حاصل تکرار مکررات نزدیک به چهل سال کار گروهی بود و یا نتیجه همدلی هنرمندانی که هنر موسیقی را در ژنهای خود حمل میکردند . هر چه که بود بدون شک ترکیبی خوشایند از صدای ساز 7 نوازنده و نوای هنجره هشت خواننده، فضا و اتمسفری کم نظیر را در شهر سیدنی رقم زد که شاید دیگر به این زودی ها تکرار نشود.

برنامه :

کمی تاخیر به بهانه انتظار برای آنها که همیشه دیر میرسند طبق معمول چاشنی برنامه های ایرانی است ولی برای برنامه کامکاران آرزو میکردم که ای کاش برنامه 10 ساعت با تاخیر اجرا میشد ولی در عوض همه ایرانیان مقیم استرالیا این امکان را میافتند که معنای اجرایی بی نظیر را از نزدیک تجربه کنند .
معرفی کوتاه گروه و سپس دختر خانم مجری ،به سه زبان گروه را معرفی میکند ، کامکاران به صحنه میآیند و مردم به احترام آنها دقایقی ایستاده کف میزنند هنوز هیچی نشده موبایلهای دوربین دار به کار میافتند و انگار نه انگار که از طرف برنامه گزاران تذکر داده شده بود که فیلمبرداری با هر وسیله ای ممنوع است ! .
«بیابان بیکران» آهنگ زیبایی بود که برنامه با آن شروع شد ، صبا کامکار با صدایی رسا و زیبا اجرای کُر مانند این آهنگ را کامل تر کرد و چه دلنشین بود سنتور اردوان کامکار که نشان داد چرا داریوش مهرجویی اجرای آهنگهای فیلم سنتوری را به او سپرده بود .
نوای کمانچه اردشیر کامکار چنان تا اعماق روح حاضرین نفوذ کرد که اشک بسیاری از شنوندگان را بر گونه هایشان سرازیر ساخت .
کارشناسان موسیقی عقیده دارند ارائه موسیقی ایرانی به صورت چند صدایی کار بسیار دشواری است ولی اجرای سیدنی ثابت کرد که هوشنگ کامکار آهنگساز،سرپرست و مدیرهنری گروه در تنظیم و آهنگسازی قطعات بسیار خوب عمل کرده است و همانطور که گفته شد خلاقیت ، نوآوری و ابتکار در اجرای کنسرت کامکارها از خصوصیات بارز این برنامه بود .
نمیتوان تصور کرد که خیام ،شاعر پر آوازه ایرانی، هرگز میتوانست تصور کند که سروده های او روزی در قاره استرالیا به این زیبایی اجرا شود!

جامی است که عقل آفرین می زندش
صد بوسه ز مهر بر جبین می زندش

این کوزه گر دهر چنین جام لطیف
می سازد و باز بر زمین می زندش

در کـارگـه کـوزه گـری بــودم دوش
دیـدم دو هزار کـوزه گـویا و خـموش
هــر یک به زبان حــال با مـن گفتند
کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش

خیام اگر ز باده مستی خوش باش
با لاله رخی اگر نشستی خوش باش

چون عاقبت کار جهان نیستی است
انگار که نیستی چو هستی خوش باش

قسمت فارسی برنامه کامکارها با این اشعار زیبا به پایان رسید و پس از استراحتی نیم ساعته گروه این بار با لباسهای کردی به صحنه برگشتند تا کار ما را برای تخمین درصد شرکت کنندگان کرد راحت تر کرده باشند . بیش از نیمی از سالن را کردهای ایرانی و غیر ایرانی تشکیل میدادند که با دیدن کامکارها در لباس کردی شور و حال تازه ای پیدا کردند . کامکارها قسمت دوم برنامه خود را با آهنگ خوشه هورمان شروع کردند . شور و حال نوازندگان کامکار در هنگام اجرای آهنگهای کردی به خوبی نشانگر آن بود که کامکاران از دیار غیور مردان کردستان بر خواسته اند . جا دارد به تنبک حیرت انگیز ارژنگ کامکار اشاره کنیم . یکی از برگزار کنندگان این برنامه از علاقه شبکه ABC به تهیه یک برنامه از گروه کامکاران خبر داد
به امید روزی که برنامه هایی این چنین را در استرالیا بیش از بیش شاهد باشیم .


وحید گواهی انتشارات همشهری

(1) تعریف موسیقی از کتاب فلسفه موسیقی : دکتر داریوش صفوت

۱۳۸۷ مرداد ۲, چهارشنبه

پاپ در سیدنی و بسیاری تشنه لبان میگردند

آمدن جناب پاپ بندیک به سیدنی و رفتن ایشان بحث های بسیاری را در رسانه های گروهی به همراه داشت .
بسیاری از کارشناسان اقتصادی این گونه وقایع را که توجه رسانه های جهانی را به استرالیا و سیدنی جلب میکند در نهایت به نفع کشور میدانند و در درازمدت منافع اقتصادی زیادی برای کشور استرالیا در نظر میگیرند . از طرفی گرد هم ایی بیش از 150 هزار جوان در طی یک هفته در شهر سیدنی میتواند به شناخت و گسترش محبوبیت استرالیا در دنیا ی اینده کمک شایانی کند .

جنبه های معنوی این حرکت را هم نمیتوان از نظر دور داشت به هر حال هر واقعه ای که دهها هزار جوان را که آینده جهان در دستان آنهاست به نوعی دور هم جمع کند خصوصا آن که این گرد هم آیی به بهانه یک حرکت مذهبی باشد میتوان مثبت ارزیابی کرد .

ولی این واقعه به غیر از جنبه های مثبت آن واکنشهای منفی بسیاری را نیز در جامعه به دنبال داشت . عده ای از این فرصت استفاده کرده و اعتراض خود را به قوانین ضد استفاده از روشهای جلوگیری که واتیکان بر آنها تاکید میکنند ابراز داشتند .
عده ای دیگر به شدت اعتراض داشتند که چرا یک رهبر مذهبی باید از آن سر دنیا به کشور آنها بیاید و زندگی روزمره آنها و کسب و کارشان را مختل کند ؟

در طی مدت اقامت پاپ بندیک در سیدنی هزینه های سرسام آوری از جیب مالیات دهندگان استرالیایی خرج شد . تدارکات وسیع این سفر و لجستیک 150 هزار جوان ، بستن خیابانهای اصلی شهر و مختل شدن ترافیک ، به کارگیری نیروهای امنیتی در سطحی بسیار وسیع و .... گوشه هایی از این هزینه ها بود

با خود فکر میکردم که آیا به راستی یک رهبر مذهبی میتواند به خود حق دهد که حقوق دیگران را پایمال کند . فکر میکردم که آیا حضرت مسیح هم در زمان خود از لباسهای فاخری که برای 99٪ مردم جهان دستری به آن امکان ندارد استفاده میکرد؟ و یا آیا برای پذیرایی از او 12 سر آشپز ورزیده به استخدام در می آمدند و یا آیا حضرت مسیح (ع) حاضر بود به مکانی قدم بگذارد که حضور او هزاران نفر را از کسب و کارشان بیندازد ....
فکر کنم در تمامی مذاهب یک روحانی واقعی را میتوان از رفتارهایش و نتیجه اعمالش شناخت مهم نیست که پوستر های او به چه تعداد و در کجا ها نصب شده است و مهم نیست چند نفر برای دیدار او حاضر هستند رنج سفر را به جان بخرند . مهم آن است که آیا یک فرد روحانی واقعی حاضر خواهد شد که نتیجه اعمالش ذره ای به حقوق دیگران خدشه وارد کند یا خیر .