۱۳۸۶ اسفند ۶, دوشنبه

فرزانگان اینترنتی

چند سال پیش در یکی از روزنامه های ورزشی مطلبی خواندم که به من درس بزرگی داد . در این مقاله یکی از مفسران فوتبال  به مقاله ای  اشاره کرده بود  که در روزنامه رقیب بر علیه او نوشته شده و او را  «جوانی که باید شاگردی کند تا به جایی برسد » خطاب کرده بود . نویسنده در این مقاله به این موضوع پرداخته بود که «من نمیخواهم نقش تجربه  بزرگان هم حرفه ام را کم رنگ  کرده باشم و بدون شک تجربه  ؛ توشه ای  است گرانبها که آسان به دست نمیآید. ولی در عین حال  نمیتوان  تمام توانایی های یک فرد را به دلیل کم سن و سال تر بودن  نادیده گرفت . مثلا آقای X به اعتبار این که  سالها است در یک روزنامه معتبر ورزشی تفسیر ورزشی  مینویسد را  به اعتبار نعداد سالهایی که کار کرده است نمیتوان در تمام موارد از یک جوان که تازه  کار خود را شروع کرده بهتر و مقبول تر دانست » .


یکی از آگهی های تلویزیون استرالیا با این جمله آغاز میشود « آیا میدانید امروزه  میزان اطلاعاتی که  فرزند شما  تا سن 8 سالگی دریافت میکند  از کل اطلاعاتی که پدر بزرگ و مادر بزرگ او در طی عمر خود با آن مواجه بوده اند بیشتر است» !! 

 

متاسفانه و یا خوشبختانه سرعت انتقال اطلاعات در عصر حاضر به شکل انفجار گونه ای رشد کرده است و حتی  کسانی که در تلاشند تا اطلاعات خود را در زمینه های حرفه ای و علمی  به روز(Up to date) نگه دارند با مشکلات عمده ای مواجه هستند . در این میان کم کم   رابطه مستقیم مرسوم بین «موی سپید»  و فاضل و فرزانه بودن رنگ میبازد  .


امروزه جامعه با نسل جدیدی از فرهیختگان میان سال و جوانی رو برو میشود که به برکت پشتوانه اطلاعاتی غنی ؛ در تجزیه و تحلیل مسايل روز از بزرگان جامعه پیشی گرفته اند . اگر دو دهه قبل  یک پژوهش گر جوان علاقه مند به فلسفه باید هفته ها در یک کتابخانه برای پیدا کردن یک مطلب لابلای کتابهای کهنه و نو به جستجو میپرداخت ؛ امروزه  فرزندان  او برای فعالیتی مشبه با صرف چند دقیقه نتیجه ای بهتر از او را رقم خواهند زد  .  البته این مطلب مجوزی  بر  تنزل احترام عموم مردم بر فرزانگان جامعه صادر نمیکند . بلکه نکته ای که نویسنده حرف اول در این شماره سعی دارد به  آن اشاره کند آن است که در عصر اطلاعات و ارتباطات باید به جوانها اعتماد کرد . جوانهای امروزی  به لطف سهولت دسترسی به منابع دانش ؛ دریایی از اطلاعاتی را در کوله پشتی های خود حمل میکنند . و سرمایه گذاری معنوی و مادی برای آنها میتواند بهترین نتیجه را برای آیندگان به همراه راشته باشد . 


متاسفانه در جامعه ما دیده میشود که گاه بزرگان به جوانان به دیده حقارت مینگرند و  به اعتبار موی سپید خود تحمل نظرات آنها را بر نمیتابند . باید اعتراف کرد که دوره های طولانی  استاد و شاگردی گذشته جای خود را به به دوره های کوتاه «شاگرد و اینترنت» فعلی سپرده است   . 


خوانندگان حرف اول  توجه داشته باشند که هدف از به  روی کاغذ آوردن این چند سطر    باز کردن بحث  مدرنیته و سنت و قرار دادن آنها در دو کفه ترازو نیست . بلکه فقط و فقط اشاره به این نکته است که  فاکتورهای لازم جهت  سنجش میزان معرفت ؛ و دانش افراد در زمان حال با آنچه در  چند دهه گذشته وجود داشته دچار تغییرات اساسی گشته است  . 

۱۳۸۶ بهمن ۳۰, سه‌شنبه

چهارشنبه سوری یا !

یادم میاد بچه که بودم هر سال نزدیک به عید که میشد بزرگترهای خونه  که میدونستند بچه ها برای رسیدن چهارشنبه  سوری روز  شماری میکنند . معمولا ما رو دست می انداختند و به عنوان مثال  یک دفعه  از راه نرسیده میگفتند؛ خبر ها رو شنیدی ؟

 میگفتیم چی شده؟ . بعد جواب میدادند که رادیو میگه امسال اعلام کرده که  چهارشنبه سوری ا فتاده جمعه !!‌. و ما که حسابی برای مراسم چهارشنبه سوری  برنامه ریزی کرده بودیم به قول معروف برای چند لحضه ای سر کار گذاشته میشدیم . و تا وقتی که   خنده طرف مقابلمون رو توی صورتش نمیدیدیم برای مدتی توی خماری میموندیم  . خلاصه این که بعد از یک مدتی  این مسئله به شکل یک جوک این طرف و آن طرف مطرح میشد که مثلا امسال چهارشنبه سوری افتاده شنبه .... 


شاید ریشه این  شوخی را بتوان در آنجا جستجو کرد که  همیشه تاریخ و روز اعیاد ملی و مذهبی در ایران تغییر میکرده است و مثلا عید نوروز هر سال چند  روز و چند ساعت جابجا میشده و تنها روزی  که تغییر نمیکرده چهارشنبه سوری یعنی آخرین چهارشنبه سال بوده .

یکی از دوستانم که در کانادا زندگی میکند برایم تعریف میکرد که ایرانیان مبتکر !! مقیم یکی از شهرهای کانادا از خودشون ابتکار در کرده اند !! ( اصطلاح برره ای )  و سال گذشته در یک اقدام انقلابی عید نوروز را دو روز زود تر از آن برگزار نموده تا بتوانند از تعطیلات خود به بهترین وجه استفاده کنند . 


به ایشان گفتم حتما اگر پای درد دل این عزیزان بنشینید از 10 هزار سال تمدن ایرانی و این که چگونه ایرانیان با نوروز توانسته اند فرهنگ خویش را زنده نگه دارند ساعتها داد سخن خواهند گفت!! . دوست عزیزم در جواب گفت دقیقا همینطور  است . کسانی که حتی حاضر نیستند برای برگزاری مهمترین جشن ملی سرزمین پارس با قدمتی چند هزار ساله هر سال  یک روز از مرخصی های خود را خرج کنند . البته این دوستان  بسته به شرایت زمانی و مکانی گاهی  از خود کوروش کبیر هم میهن پرست  تر ظاهر میشوند   

این مطلب رو  برای این  در حرف اول این هفته مطرح میکنیم که به  کسانی که برای جامعه ایرانیان تدارک برنامه هایی مثل چهارشنبه سوری رو میبینند گوشزد کرده باشیم که چهارشنبه  سوری یک روز ملی است و اگر در روز یکشنبه و یا شنبه برگزار شود همانقدر خنده دار است که رفتن  ابولی به مکتب در روز جمعه !!  و  یا برگزاری سیزده به در در روز 16 فروردین !!  


۱۳۸۶ بهمن ۲۲, دوشنبه

چرا از اعراب متنفریم !

(Vahid Govahi ( Sydney Australia


دوستی داشتم از اهالی کشور هلند او  همیشه به شوخی میگفت که هر وقت یک آلمانی را میبیند دوچرخه پدر بزرگش را از او طلب میکند !


وقتی از او پرسیدم که داستان دوچرخه پدر بزرگت و ربط آن به آلمانها چیست؟  گفت که در جریان جنگ جهانی دوم آلمانها که سخت به مواد اولیه فلزی برای ساختن توپ و تانک محتاج بودند همه وسائل ساخته شده از آهن و فولاد را از مردم کشورهای تحت اشغال خود  به زور جمع آوری میکردند . به شکلی که حتی از بیل و کلنگ و دوچرخه مردم این کشورها هم نگذشتند  . 


حمله اعراب به سرزمین پارسیان  که تقریبا 1400 سال پیش اتفاق افتاد واقعه ای است  که بسیاری از هموطنان داخل و خارج تمامی بدبختی ها و عقب ماندگی ایران را به آن نسبت میدهند . بسیاری بر این عقیده اند که دلیل فاصله صد ها فرسنگی  چشم بادامی های ژاپنی و یا چشم آبی های غربی  با ایرانی  را باید در  حمله این قوم سوسمار خور بادیه نشین !!جستجو کرد .  


طی چند سال گذشته  در پهنه اینترنت به مطالب بسیاری برمیخوریم که  به احادیث و گفتارهای امامان شیعه و پیامبر اسلام و خلفای صدر اسلام در رابطه با ایرانیان اشاره دارند .مذمون این مطالب (که معمولا بدون منبع و یا با ذکر منابع جعلی  آن دست به دست  میچرخند  ) به شکل خطرناکی به نفرت بین ایرانیان  ،اعراب ،  شیعه ، سنی  مسلمان ،زرتشتی و مسیحی دامن میزنند .از طرفی ادبیاتی که از طرف این عده از هموطنانمان  در رابطه با اعراب به کار برده میشود متاسفانه  خود آتش افتاده بر خرمن تفرقه و نفرت بین این دو قوم همسایه  را بر افروخته تر میکند . 


حرف اول این هفته به من مجال آن را نخواهد دارد تا این مطلب را کاملا باز کنم . و شاید بتوان در این چند سطر به این نکته بسنده کرد که چطور نگاه مردم کشورهای اشغال شده توسط آلمان نازی  در طی جنگ جهانی دوم به آلمانی های امروز را میتوان با نگاه ایرانیان معاصر  به اعراب  منطقه مقایسه کرد  پارسی گویان هموطن ما  چنان در مورد تجاوز به دختران و چپاول قنایم جنگی اعراب سخن میگویند که انگار این واقعه همین دیروز اتفاق افتاده است و یا  یا شاهان هخامنشی وقتی کشور گشایی میکردند به مردم کشور مورد اشغال خود انعام هم میدادند ! .

 شاید هرگز از یک فرانسوی و یا یک هلندی نشنویم که در مورد همسایه آلمانی خود که  فقط 60 سال پیش جنگی خانمان سوز را با انواع جنایات تجاوزها و حق کشی ها ی بیشماری  به اجداد آنها تحمیل کرده اند  ناسزا بگوید . 

فراموش نکنیم که در مورد جنایات آلمانها در اروپا هزاران عکس و سند انکار ناپذیر در موزه های دنیا موجود است  و هنوز هزاران نفر از قربانیان این تجاوز زنده هستند ! ولی ما اعراب را  به خاطر حمله 1400 سال پیش  اجدادشان به  سرزمین ما هنوز که هنوز است ناسزا میگوییم و بدون وجود اسناد  و مدارک معتبر آنها را عامل  فاصلی  ایران و ژاپن  امروز  میدانیم ! بد تر از آن این که برای خنک شدن دلمان دست به تولید و تکثیر مطالبی میزنیم که نفرت  از اعراب را   در دل هموطنانمان شعله ور تر کند . چندی پیش یکی از دوستان عرب من در سیدنی  با اشاره به این که این نفرت حاصل سالها تلاش انگلیسی ها بوده است  از این که عموم مردم  کشورهای عرب از حمله آمریکا به ایران استقبال میکنند اظهار تاسف میکرد! 

ای کاش میتوانستیم درک کنیم که چه کسانی از نفرت بین دو قوم همسایه در نفت خیز ترین منطقه جهان  سود خواهند برد . 


 هفته گذشته در یکی از رادیو های ایرانی نامه ای به مذمون «جواب یزدگرد سوم به  عُمر خلیفه عباسی» خوانده شد . متن این نامه کاملا تحریک آمیز  متناقض و مشکوک به نظرم آمد ( به عنوان مثال در این نامه  یزدگرد سوم از ایرانیان به عنوان کسانی که به کردار نیک گفتار  نیک و پندار نیک اعتقاد دارد اشاره میکند ولی در همین   نامه  یزدگرد سوم از جاده گفتار نیک فاصله ای چند صد متری میگیره و «عُمر» را  بارها ناسزا  میگوید !! )

در مورد سندیت این نامه  تحقیق کردم همان گونه که حدث زده بودم هیچ مدرک مستندی در رابطه با این نامه  وجود ندارد !  جالب آن که تقریبا همه این دوستان   اشاره کرده اند که اصل این نامه در موزه لندن نگه داری میشود ! که البته  آن هم دروغی ماهرانه برای سندیت بخشیدن به این نامه جعلی است ! 

هنوز پیچ هر رادیو و تلویزیون ایرانی را که باز میکنیم هزاران ساعت برنامه در مورد این که اسلام بد بوده و اعراب سوسمار خور! هستند میشنویم . این حرفها ما را به کجا رسانده است ! .

شاید روزی میزان خسارتی که در طی تاریخ به سبب این نفرت به این اقوام وارد شده بر آورد شود تاریخ نشان داده است که بهروزی یک مردم روزی رقم خواهد خورد که اشتباهات خود را به گردن دیگران  نیندازند و به جای مرسیه سرایی با کار و تلاش  به آینده فکر کنند . هیچ کس نمیتواند 100٪  ادعا کند که کشور ما  اگر زیر یوق هخامنشیان مانده بود امروزه وضعیتی بهتر داشت  هیچ کس نمیتواند ثابت کند که اگر مغولها به ما حمله نکرده بودند ما امروز از ژاپنی ها بهتر بودیم !! تاریخ همواره برای کلیه کشورها به شکلی رقم خورده است که سرنوشت ملتهای آنها را بارها و بارها در جهت مثبت و منفی ورق زده است ولی آنچه باعث پیشرفت یک ملت است  همت و پشتکار آن ملت و سرمایه های فرهنگی آنها است . صدها هزار متخصص ایرانی ایران را برای داشتن زندگی راحت تر ترک گفته اند و همه به امید روزی نشسته اند که کس دیگری آن مملکت را برایشان بسازد .

 فکر میکنم اگر این نوع نگرش را  تا به 2000 سال پیش تامیم دهیم میتوانیم جواب عقب مانگی سرزمین پارسیان را در آن بیابیم . و به نظر میرسد اگر  ده هزار سال دیگر هم دوچرخه اجدادمان را از اعراب طلب کنیم فقط وقت خود را طلف کرده باشیم   .

وحید گواهی  سیدنی   


۱۳۸۶ بهمن ۱۶, سه‌شنبه

شرط همبستگی

بار ها و بار ها در حرف اول به روابط اعضای جامعه ایرانی با یکدیگر اشاره کردیم ؛ به این که عدم اعتماد ما ایرانیان به یکدیگر در زمینه بیزنس ناشی از چیست و این که چرا در جامعه ما مثل دیگر اقلیتهای ساکن این جزیره بزرگ وحدت وجود نداره . چرا «من نوعی» وقتی میخوام کاری رو انجام بدم اسم همه توی ذهنم نقش میبنده الا  اسم هموطنم و خیلی ها گوشت سر سفرشون رو هم از قصابی  چاینیز (Chinies) سر محل شون تهیه میکنند . 

چرا  لاستیک ماشینمون رو از  ایرانی نمیخریم ؛ چرا برنج و نون رو از فروشگاه عرب محل تهیه میکنیم . 

خیلی ساده  میتوان به بلندی دیوار بی اعتمادی بین اعضای این جامعه پی برد  و خیلی راحت با گوش کردن به درد دل آدمهایی که به نوعی از کار کردن با یک هموطن متضرر شده اند فهمید که چرا خیلی ها پشت  دستشون رو داغ کرده اند  تا دیگه با ایرانی جماعت کار نکنند . 

 از طرفی نمیتوان  این حقیقیت  را که   اکثر بیزنسهای ایرانی ( منظور بیزنسهایی است که توسط ایرانی ها اداره مشه )  بیزنسهایی موفق هستند  نادیده گرفت .

 پس چرا ما به بیزنسهای ایرانی اون طور که باید  اعتماد نمیکنیم ؟ 


شاید  یکی از دلایل این مسئله توقع زیاد از حدی است که ما وقتی به همدیگه میرسیم پیدا میکنیم : اگر با هموطنی  یکی دو بار سلام و الیکی کردیم حتما دفعه بعد باید اون هموطن توی بیزنس برامون بیش از حد معمول مایه بزاره ! مگرنه از ایشون خواهیم رنجید ! 


ولی نکته ای  که حتما خوانندگان ما به اون برخورد کرده اند این است که . در میان ما اقلیتی وجود دارد که با اعمال خودشون به این  بی اعتمادی بین جامعه دامن میزنند . اگر بنده توی جامعه نشنیده باشم که آقای X و یا خانم Y  به قول معروف سر یک هموطن دیگر رو کلاه گذاشته است ؛ دیگر چه لزومی داردکه  نسبت به  دیگران در این جامعه  اعتماد نداشته باشم . 

 یکی از دوستان میگفت : «تمام بیزنس من بر پایه اعتماد ساخته شده است به نوعی تا این اواخر  ایرانیان مقیم استرالیا  با خیال راحت با من بیزنس میکردند ولی از وقتی  یکی از همکاران  با اعمال خودش سّد اعتماد بین مشتری و ما رو شکست به وضوح میبینم که  اقدامات ایشان در میزان اعتماد مشتریانم به من که همیشه کارم رو درست انجام داده ام هم تاثیر گذاشته است »

وقتی این حرفهای این  آقا رو میشنیدم بی اختیار به این فکر میکردم که ما به عنوان جامعه ایرانیان مقیم استرالیا مجبور نیستیم تاوان سودجویی ها و زالو صفتی عده قلیلی رو که اسم ایرانی رو در بین خودی و غیر خودی خراب کرده اند بپردازیم . فکر میکردم که به جای بسط  دادن اشتباهات و گناهان  یک نفر به کل جامعه ؛ میشه فقط با معرفی آدم خاطی در کامیونیتی اون رو منزوی کرد . با کنار رفتن این تعداد قلیل از  کسانی که با آبروی کل جامعه بازی میکنند میشود امیدوار بود که اعتماد و همدلی  راه بازگشت رو به جامعه  پیدا کنه . شاید لازم به ذکر این نکته نباشه که دلیل رشد دیگر کامیونیتی ها در کشور چند فرهنگی استرالیا  همبستگی بین اعضاء اونهاست و البته این همبستگی یک شبه به وجود نیامده .