۱۳۸۷ فروردین ۲۷, سه‌شنبه

آیا تا به حال از پرواز جا مانده اید ؟


فرض کنید برای انجام ماموریتی بسیار مهم و رسیدن به مقصدی حیاتی با چند تن از دوستان و آشنایان راهی سفری طولانی هستید . به دلیل طولانی بودن سفر هواپیما در میان راه توقفی یک روزه دارد و شما به همراه دوستانتان  قرار است در هتلی مجلل  شب را به صبح برسانید ٬ شما و همراهانتان هر یک بر حسب قدرت مالی خود اطاقی را در این هتل اجاره میکنید . شما که اطاق نسبتا خوبی نسیبتان شده است مدهوش جاذبه های این هتل چند ستاره شده و و به کلی فراموش میکنید که فقط همین یک شب را میهمان هستید و فردا باید به سفر مهم خود ادامه دهید ٬ 


به هر حال تمام شب را به گردش در هتل و خوشگذرانی میپردازید و بالاخره خسته و کوفته به خواب میروید . در اثر این غفلت صبح دیر از خواب بیدار شده و پرواز خود را به مقصد اصلی از دست میدهید وقتی به  مبایل دوستان خود زنگ میزنید در میابید که غیر از تعدادی انگشت شمار ی که به سلامت صبح زود خود را به فرودگاه رسانده اند بقیه دوستان شما هم شرایطی مشابه داشته اند . یکی پولش را کامل خرج کرده و دیگری پاسپورتش را هم گم گرده است و....


میتوان تجسم کرد که حال و روز شما در چنین حالتی میتواند مانند دانش آموزی باشد نمیتواند از کنکور دانشگاه عبور کند و با حسرت نظاره گر موفقیت هم کلاسی های خود میباشد . فکر میکنم تجسم این که حال انسان در چنین شرایطی چگونه است زیاد مشکل نیست . 


اگر قدمت تاریخ را میلیونها سال فرض کنیم  اقامت ما روی کره خاکی نیز بی شباهت به گذراندن شبی در یک هتل میانه راه نیست . اگر به نوعی به بقا و زندگی پس از ترک جسم خاکی معتقد باشیم به راحتی میتوانیم تجسم کنیم که حتی صد سال زندگی زمینی در مقابل بقای دائم چشم به هم زدنی بیش نیست 


بسیاری از ما بین دو گزینه ٬ خوشی در لحظه و یا سعادت آینده انتخاب اولی را بر میگزینیم و به مَثل معروف  «سیلی نقد به از حلوای نسیه است» ٬ بسنده میکنیم ٬ خیلی از ما چنان جذب جذب زندگی روز مره خود میشویم که ترجیح میدهیم به این چیزها فکر نکرده و راحت زندگی کنیم و حتی شاید راحت ترین کار انکار خرافاتی مانند زندگی پس از مرگ باشد ! . 


بسیاری از دانشمندان عقیده دارند که عقیده به زندگی ابدی حاصل تخیل انسانی است که سعی بر ان داشته تا بر ترس بر مرگ غلبه کند ولی دانش امروزی حد اقل این مسئله را به اثبات رسانده که مغز انسان به شکل  ذاتی ( فطری ) برای خدا  پنداری طراحی شده است و هنوز دانشمندان دلیلی برای آن نیافته اند . 

به نظر میرسد که تا زمانی که علم جوابی برا ی این مسائل بیابد زمان زیادی باقی نمانده و به قول دوستی شاید اگر  منافع مادی دانشمندان برای تحقیق در مورد ماورائ الطبیعه  به اندازه کافی تامین شده بود دانشمندان تا امروز جواب لازم را پیدا کرده بودند. 

سالانه صد ها میلیارد  دلار در سراسر دنیا صرف تحقیقات پزشکی میشود ( بخوانید صرف همان یک شب اقامت در هتل ) ولی فکر نکنم در سراسر دنیا کسی یک سنت هم برای یافتن جواب سوالات ابدی بشر سرمایه گذاری کرده باشد 


متن نوشته های منتشره در حرف اول هر هفته در هفته نامه خلیج فارس از انتشارات همشهری در سیدنی منتشر میشود 


۱۳۸۷ فروردین ۲۶, دوشنبه

چه کسی پیام فرشته ها را بهتر دریافت میکند

راستی اگر کسی به شما بگوید این غذا رو نخورید ٬ چون کهنه و فاسد است چه حالی به شما دست میدهد ٬ 

بدون شک از آن که کسی به فکر سلامت شما بوده است تشکر خواهید کرد ٬ 

این مطلب را همین جا به خاطر بسپارید تا دوباره به آن برگردیم.


اولین فکری که بلافاصله بعد از شنیدن یک انتقاد به ذهنتان میآید چیست ؟ 


خودش هزار و یک عیب داره ...

 

خودش رو نگاه نمیکنه ...


از تو که توقع تعریف و تمجید نداشتم...


باید جوابش رو بدم تا پر رو نشه !!... 


اصلا  نمیدونه موضوع چیه  و این حرف رو داره میزنه...


اکثر قریب به اتفاق انسانها از انتقاد خوششون نمیاد . 

شاید دلیل اون اینه که مفت و مجانی نقاط ضعف ما رو به ما میگن و ما  زیاد قدر چیزهای مجانی رو نمیدونیم ! 

احتمالا اگر بریم و یک جا ثبت نام کنیم و کلی هم پول بدیم تا عیب هامون رو به ما  بگویند بیشتر قدرش رو میدانیم .

فکر کنید که از  طرف کسی مورد انتقاد قرار گرفته اید. یک لحظه تصور کنید در این ماجرا بین شما دو نفر کدامیک بازنده و کدامیک برنده است؟

 اگر درست توجه  کنید خواهید دید در این ماجرا شما نه تنها چیزی از دست نداده اید بلکه چیزی هم به دست آورده اید .

 چه چیزی به دست آورده اید ؟      علم و شناخت از خود .


 برای کسی که میخواهد نقاط ضعفش را تبدیل به نقاط مثبت کند این یک فرصت با ارزش است .


حال اگر انتقاد کننده از روی دشمنی این کار را انجام داده باشد چی ؟ حتی در این صورت هم برنده شما هستید . آیا موافق نیستید ؟ 

همانطور که کسی که باعث اجتناب شما از خوردن یک غذای مسموم شود به شما لطف کرده است ٬انتقاد از ما هم لطف ٬حتی٬ بزرگتری به ما خواهد بود . 


میپرسید چرا ؟ 


چون صفات منفی در حالت حاد ٬ اگر مداوا نشوند میتوانند روح و روان انسان را مسموم کنند بنا بر این حتی اگر انتقاد کننده از روی دشمنی از شما انتقاد کند  ٬ این شما هستید که برنده از میدان به در خواهید آمد به شرط آن که حالت مثبت به خود بگیرید و بدون ناراحت شدن و گارد گرفتن با روی باز  حرفهای انتقاد کننده را بشنوید و از او با حوصله توضیح بخواهید . بعد بدون حب و بغض ٬ آنچه را شنیده اید تجزیه تحلیل کنید ٬ لازم نیست همه آنچه شنیده ایم بپذیریم اگر مورد انتقاد درست بود به ان ترتیب اثر داده و اگر درست نبود از کنار آن با گشاده رویی میگذریم. یادمان باشد اگر مشابه این انتقاد را قبلا هم شنیده ایم در مورد آن بیشتر فکر کنیم !!


چقدر زیبا خواهد بود که انتقاد کننده را به شکل فرشته ای که مامور راهنمایی شما شده تا حرفهای لازم را به گوش شما برساند در نظر بگیرید . 





۱۳۸۷ فروردین ۱۳, سه‌شنبه

محبت به جز خدمت خلق نیست

اولی : این  نازی خانم عجب آدمیه ها ٬ من که اصلا دوست ندارم باهاشون رفت و آمد کنم .


دومی : چرا ... دیگه جی شده ؟ لابد ماشین بهتری خریدن ! و یا مبلهاشون رو نو کردن ! که یک دفعه باهاشون بد شدی ؟

اولی نه بابا ٬ چرا چرت و پرت میگی ٬  یه جورایی فکر میکنم  آدم خسیسیه .

دومی : یعنی چی خسیسه ؟ لابد باز یک بار پول قهوه اش رو تو حساب کردی و اون خیلی اصرار نکرده در نتیجه ایشون شدند خسیس و شما دست و دل باز ...!!

اولی : ای بابا تو هم چقدر نیش مسزنی امروز ٬ موضوع اینه که تا حالا چند بار برای نازی کادو خریدم ٬ چند با میخاسته بره کنسرت بچه اش رو نگه داشتم ٬ چند بار هم که رفتم خرید کمی خرت و پرت برای اون هم خریدم ولی خانوم اصلا به روش نیاورده  .. یک تشکر خشک و خالی میکنه و ...!


دومی : مثلا اگر شما براش کادوی تولد خریدی اون هم فرداش باید برات دسته گل میفرستاد تا ثابت کنه خسیس نیست ؟ یا انتظار داری هر روز سر ساعت 8 بهت زنگ بزنه و دوباره ازت تشکر کنه ؟ !! 


اولی : باب مثل این که تو هم امروز حالت خوب نیست ها . من با دادن کادو و کارهایی که براش میکنم محبتم رو بهش نشون میدم ولی اون  جواب این محبتها رو نمیده  .

دومی : عزیز من اگر منظور تو واقعا محبت کردن بود ٬ انتظار جواب گرفتن رو دیگه نباید میداشتی . مگر این که به این قضیه مثل یک معامله نگاه کنی . مثلا من میام خونه شما لوله کشی خونتون رو درست میکنم و شما هم مزد کار من رو میدی ٬‌این جا هر دو وظیفه هامون رو انجام دادیم و کسی به کسی محبت نکرده . ولی اگر  به کسی واقعا محبتی کردی حداکثر لیاقت یک تشکر خشک و خالی رو باید برای خودت در نظر بگیری نه بیشتر . و اگر انتظار داری هر کاری کردی معادل اون و یا بیشتر پس بگیری .... بدون که داری معامله میکنی نه محبت و اصولا اون جوری محبت نکنی سنگین تری .! 

اگر به یک نفر محبت کردی و به هیچ عنوان انتظار جبران  اونها رو نداشتی ٬ اون وقت میتونی اسم عمل خودت رو خدمت به همنوع بزاری ٬ به عنوانی خدمت به همنوع نباید توقع متقابل ایجاد کنه چرا که این توقع باعث ایجاد کدورت میشه . حالا خودت رو نگاه کن با خرید چند کادو و انجام چند کار کوچیک توقع متقابل پیدا کردی و حتی  از قبل فرض کردی که دوستت حتی برای جبران محبت های تو سعی هم نکرده . حالا کار رو به اون جا کشوندی که به او تهمت خساست هم میزنی و حتی رابطه ات رو هم میخوای باهاش قطع کنی !!!  تو دیگه کی هستی !


اولی : خوب کشتی منو بابا ٬ اصلا میدونی چیه غلط کردم با شما حرف زدم ٬ آدم نمیدونه تو این دوره زمونه با کی میتونه درد دل کنه !! 


متن نوشته های منتشره در حرف اول را میتوانید در  وب سایت

 harfe-aval.blogspot.com 

مشاهده کنید 

وحید گواهی